به گزارش مشرق، از فروردین ماه سال ۹۱ و با اکران دو
فیلم «گشت ارشاد» و «خصوصی» که به بهانهی آن، جریانی از انتقادات گسترده
در حاشیهی اکران برخی از آثار سینمای ایران آغاز شد و در نهایت به تصمیم
درست حوزه هنری مبنی بر عدم اکران برخی فیلمهای مسئلهدار منجر شد، با
فضاسازیهای رسانهای صاحبان فیلمهای مسئلهدار و حامیانشان در پاسخ به
عدم اکران فیلمهایشان، تلاش شد تفکری در فضای رسانهای سینمای ایران ورود
کند مبنی بر اینکه اتفاقا عدم اکران این آثار در سینماهای حوزه هنری و
انتقاد رسانهای به آنها خودش اثر تبلیغی دارد و باعث فروش بیشتر خواهد
شد.
گرچه در بهمنماه همان سال، مشاور حقوقی سازمان سینمایی دولت وقت رقم خسارت عدم اکران این چند فیلم در سینماهای حوزه هنری را ۱۲ میلیارد تومان اعلام کرد و درواقع نظریه سود بیشتر این فیلمها از عدم اکران را زیرسوال برد، اما بازهم این نظریه که غلط بودنش بدیهی به نظر میآمد به یک باور عمومی در رسانهها تبدیل شد و کار حتی به جایی رسید که عدهای نه فقط عدم اکران فیلمها، بلکه حتی انتقادات رسانهای به آثار سینمایی را باعث فروش بیشتر آنها میدانستند.
اما
به نظر میرسد اکران فیلمهای پرحاشیهی «قصهها»ی رخشان بنیاعتماد و «از
رئیس جمهور پاداش نگیرید» کمال تبریزی- با نام قبلی «پاداش»- و توجه به
میزان فروش این فیلمها میتواند یکبار برای همیشه عمق این تفکر رسانهای
را نمایان کند و پایانی باشد بر توهمی که صاحبان فیلمهای مسئلهدار و
حامیان رسانهای شبهروشنفکرشان سعی در ترویج آن دارند.
«قصهها»
ساختهی جنجالی بنیاعتماد در ظاهر تمام فاکتورهای پرفروش شدن را داشت.
ابتدا، دوجین بازیگر مطرح و ستاره که حضور هرکدامشان برای بیرون کشیدن گلیم
یک فیلم از آب کافیست و حالا حضور نام و چهرهی تعداد بالایی از آنها در
کنار هم در تبلیغات فیلم میتوانست تاثیر بالایی در جذب مخاطب داشته باشد.
دیگری؛ توقیف چندسالهی فیلم که بر اساس نظریات موهوم شبهروشنفکران
میتوانست به سود اثر تمام شود و علاوه بر تاثیر تبلیغاتی، باعث بالارفتن
عطش تماشای فیلم در مخاطبان نیز میشد. جز اینها اما فیلم در لیست
فیلمهایی بود که قرار بود در سینماهای حوزه هنری اکران نشوند و بنا بر
ادعای پیشین فیلمسازان مسئلهدار، این هم قرار بود به سود فیلم تمام شود.
با
اینهمه اما «قصهها» نهتنها به فروش ویژهای دست نیافت، بلکه در نکتهای
مهم و قابل تامل، در میان آثاری که همزمان با آن روی پرده رفته بودند، در
تهران مشابه و یکسان با «در دنیای تو ساعت چند است؟» فروخت که هیچکدام از
این فاکتورهای «قصهها» را نداشت.
«در
دنیای تو ساعت چند است؟»، فیلم اول صفی یزدانیان، هم البته به فروش بالایی
دست نیافت، اما مورد و نمونهی بسیار مناسبی است برای محک پارامترها و
فاکتورهایی که چند سالی است برای پرفروش شدن اثار سینمای ایران ذکر
میشود.
فیلم
یزدانیان در مقایسه با فیلم پرادعا و جنجالی بنیاعتماد از بازیگران
سرشناس بسیار کمتری برخوردار بود. هیچگونه حاشیهی رسانهای نداشت. به نسبت
«قصهها» بحث و پرداخت رسانهها و منتقدان و کارشناسان کمتری داشت.
برخلاف فیلم بنیاعتماد هیچگاه توقیف نشد و در سینماهای حوزه هنری نیز
اکران شد و از همه مهمتر اینکه «در دنیای تو ساعت چند است؟» از تعداد
سالنهای کمتری در مقایسه با «قصهها» برخوردار بود. اما در نهایت به فروشی
مشابه و تقریبا برابر- و طبق برخی آمار بیشتر از «قصهها»- در تهران دست
یافت و این یعنی ظاهرا فاکتورها و پارامترهای مجعول برخی رسانهها در مورد
فروش فیلمها چندان هم در واقعیت تاثیر و نقشی نداشته است.
«قصهها»
اما تنها معیار محک این ادعاها نیست. چند هفتهایست «از رئیس جمهور پاداش
نگیرید» کمال تبریزی نیز پس از چند سال توقیف روی پرده رفته است و نگاهی به
میزان فروشش میتواند معیار خوبی برای سنجش تاثیر توقیف شدن و حاشیه داشتن
در فروش آثار سینمایی باشد.
در
اینجا باید به این توجه کرد که کمال تبریزی برای فروش بیشتر فیلمش، به حدی
آن را آلوده به شوخیهای غیراخلاقی و جنسی کرده است و به گمان خودش انقدری
از خط قرمزها عبور کرده است که «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» حتی با
معیارهای امروز هم- و نه حتی با معیارهای زمان تولید فیلم- اثری وقیح و
مبتذل به حساب میآید.
جز
این، «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» زمانی حتی بیش از زمان «قصهها» را در
توقیف به سر برده است و همچنین برخی برداشتهای سیاسی از فیلم و تشابه گریم
خود تبریزی به ظریف بر حاشیههای رسانهای فیلم افزوده است، اما با
اینهمه این فیلم در حال حاضر با فروشی ۲۰۰ میلیونی رده آخر فیلمهای در
حال اکران را در اختیار دارد و با یک شکست تجاری مطلق روبهروست.
با
این حساب به نظر میرسد معیارها و پارامترهای مورد ادعای برخی رسانهها و
همچنین فیلمسازان در مورد میزان فروش فیلمها، نهتنها در واقعیت تاثیر
چندانی ندارد، بلکه حتی توقیف و حاشیهسازیهای رسانهای و حتی شوخیهای
سخیف جنسی قادر نبوده است فیلم تبریزی را حتی از شکست سنگین و رده آخر جدول
فروش حداقل کمی بالاتر بکشد.
بنابراین
باید گفت فروش فیلم «قصهها» و «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» با همهی
جنجالها و حاشیههایشان و همچنین توقیف چندسالهشان پایانی است بر توهم
تاثیر این پارامترها بر فروش فیلمهای سینمایی. پس، سازندگان فیلمهای
مسئلهدار و حامیان رسانهایشان به جای توسل به چنین خبرهایی برای پوشاندن
شکستشان با «پز جعلی پیروزی» به فکر ساخت فیلم خوب برای جذب مخاطب باشند.